شبکه چهار- 10 آذر 1402

سوگندهای یک نماینده ("مدرس بودن" چه سخت است)

سالگشت شهادت آیه الله مدرس و روز مجلس _ و سالگرد تاسیس قانون اساسی _ دانشکده علوم قضایی _ ۱۳۹۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام خدمت خواهران و برادران عزیز، اساتید و دانشجویان محترم دارم.تشکر می‌کنیم از دعوت دوستان.

همانطور که فرمودند به مناسبت روز شهادت آیت‌الله مدرس و روز مجلس، عنوان بحث در باب مجلس و ضرورت‌های مجلس است و چون دانشگاه شما عرصه کادرسازی برای دستگاه قضایی و دادگاه‌های کشور و تربیت قاضی است دانشجوی این رشته قضاوت که در واقع سرباز عدالت باید باشد قرار بر این است که این‌جا سربازان و افسران عدالت تربیت بشوند. یک توجه خودآگاهانه با اهمیت کاری که می‌کنید درسی که می‌خوانید و مسئولیت اجتماعی که قرار است به عهده بگیرید همیشه و همواره یادآوری آن ضرورت دارد. فرمودند که ما در کشور حدود ده هزار یا یازده هزار قاضی داریم اما اگر به این تعداد بلکه کمتر نیروی انسانی صالح، قاضی عادل، این پسوند «عادل» در فرهنگ دینی ما بخصوص فرهنگ شیعی ما هیچ وقت از قاضی و کلمه قاضی و قضاوت جدا نبوده، قضاوت منهای عدالت را ما اساساً قضاوت نمی‌دانیم بلکه هیچ جای عالم هم توقع بی‌عدالتی از قاضی و داور را ندارند می‌خواهند نهاد داوری، بی‌طرف، بی‌غرض، صاحب‌نظر، عادل، پاک، و عاقل، عالم باشد همه این‌ها را لحاظ می‌کند و به همین دلیل نهاد قضاوت از یک قداستی برخوردار است شاید هیچ نهاد حکومتی به این حد نباشد اگر باشد در رده‌های بعد قرار می‌گیرد و لذا در روایت هم مکرر از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) دیدید که فرمودند قضاوت شأن انبیاء است در عصری که آن‌ها نیستند اوصیاء و غیر از این‌ها دست هرکس بیفتد اشقیاء است!‍ یعنی متوسط ندارد. قاضی متوسط و قضاوت متوسط قبول نیست. تلاش اجتهادی، علمی، عملی، صورت بگیرد، صادقانه، پاک، بدون آلودگی به رشوه، هدیه و از این قبیل، بدون ترس، بدون طمع که اتفاقاً یکی از تعابیری که شهید مدرس دارد که آن اول خطاب به احمدشاه نامه می‌نویسد می‌گوید خداوند دو چیز به من نداده است یکی ترس و یکی طمع. نه چیزی می‌خواهم و نه چیزی دارم، نه چیزی می‌خواهم که بدست بیاورم نه چیزی دارم که از دست بدهم بنابراین من را نه از چیزی بترسانید و نه می‌توانید من را به چیزی تطمیع کنید! من به این دلیل شکست‌ناپذیر هستم. نه من، هرکس به این سطح از اقتدار روحی و شخصیتی و معنویتی برسد، به مرتبه زهد، زهد یعنی نخواستن نه یعنی نداشتن. مقداری که انسان لازم است برای زندگی داشته باشد باید داشته باشد. نخواستن؛ نه لزوماً نداشتن. وقتی کسی چیزی نخواهد و به آنچه دارد دل نبسته باشد نه از کسی و چیزی می‌ترسد نه طمع می‌کند دنبال حق است و وقتی به حق رسید پای آن می‌ایستد و هزینه آن را هم می‌پردازد. مدرس یک چنین کسی است حالا ما به مدرس‌ها نه فقط در مجلس، بلکه در دادگاه‌ها و دستگاه قضایی هم مدرس احتیاج داریم و می‌خواهیم، ولی کم داریم و نداریم. اگر به همین دلیل ده – یازده هزار قاضی که می‌گویند ما نصف این تعداد، یک سوم این تعداد ما قاضی صالح عادل عاقل عامل بتوانیم داشته باشیم و در دادگاه‌هایمان بتوانیم تربیت کنیم کل سیستم آن‌جاهایی که صالح نیست اصلاح می‌شود آن‌جا که هست. همه حساب کار خودشان را می‌کنند.

در قانون اساسی وظیفه قانون اساسی چیست؟ نظارت بر حسن اجرای قانون است. یعنی همه نهادهای حاکمیتی تحت کنترل دستگاه قضایی باید باشند که آیا به وظیفه‌شان دارند درست عمل می‌کنند یا خیر؟ پاک هستند یا ناپاک؟ کارآمد و مفید به حال جامعه هستند نافع هستند یا ناکارآمد و بی‌عرضه‌اند؟ نوع تقسیم مسئولیت‌ها عاقلانه و عادلانه است یا نیست؟ بودجه‌ای که به آن‌ها داده می‌شود درست مصرف می‌شود یا نه؟ این‌ها خیلی مهم است یعنی گردنه‌ها دست قوه قضائیه است. چندصدتا قاضی قوی عادل شجاع عاقل و کارشناس داشته باشیم همه سیستم‌ها ضریب خطا و خیانت در آنها پایین می‌آید و به صفر نزدیک می‌شود.

دیگر چه کار قوه قضائیه در قانون اساسی است؟ پیشگیری از جرم. دیگر چی؟ رفع خصومت. یعنی اصطکاک‌ها و درگیری‌ها که چه در سطح مردم و خانواده‌هاست و چه در سطح نهادهای حاکمیتی، اقتصادی، اجتماعی است جلوی ظلم را پیش از آن بگیرند زمینه‌های ظلم و جور را برطرف کنند و پس از درگیری خصومت‌ها را رفع کنند جامعه را به سوی یک جامعه سالم و آرام بدون استرس با کمترین اضطراب و کمترین خشونت پیش ببرند. در واقع بخش مهمی از تعلیم و تربیت هم جامعه هم حکومت، دست قوه قضایی است. خب یک کسانی را می‌خواهد که خودشان تربیت شده باشند کسانی که خودشان تربیت نشده باشند نمی‌توانند دیگران را تربیت کنند کسی که عادل نباشد چطوری می‌خواهد عدالت را اجرا کند؟ کسانی که خودشان ظالم باشند نمی‌توانند در جامعه با ظلم مبارزه کنند. خودشان فاسد یا فسادپذیر باشند نمی‌توانند با فساد مبارزه کنند. همه این‌ها در اهمیت چنین دانشگاه‌هایی، نهادهای این‌طوری، در دانشگاه و حوزه که مسئول تربیت کادرهای قضایی و بخصوص قاضی هستند همین‌طور وکیل و بازپرس و بقیه مسئولیت‌هایی که در این حوزه هست، این راجع به اهمیت آن.

اگر فردا امثال شماها درست کار کنند دستگاه قضایی درست کار کند نظام بانکی ما هم درست خواهد شد و بانک‌های ما درست عمل خواهند کرد. نظام مالیاتی ما عادلانه و عاقلانه خواهد شد. نظام گمرک ما، واردات، صادرات، قاچاق، اصلاح می‌شود. نظام حقوق و دستمزد در کشور اصلاح می‌شود. مفاسد اقتصادی، رشوه، اختلاس دیگر پیش نمی‌آید. این فسادها یا حماقت‌هایی که به اسم خصوصی‌سازی در این سال‌ها انجام شد که دیدید چگونه عمل شد این‌ها دیگر اتفاق نمی‌افتد. فساد در نهادها و شرکت‌های دولتی،‌ فساد مخفی اتفاق نمی‌افتد یعنی اگر دستگاه قضایی درست باشد همه جا درست می‌شود. اگر این‌جا خراب باشد همه جا خراب است. این راجع به اهمیت کار شما و رشته شما. اگر قانون درست نظارت بشود و اِعمال بشود احزاب، مطبوعات، آن‌ها هم مجبور می‌شوند درست عمل کنند. وقتی نهادهای حاکمیتی درست عمل کنند مردم هم یاد می‌گیرند و درست عمل می‌کنند. این از اهمیت کار شما.

و اما راجع به مجلس. دو نکته عرض می‌کنم بعد اگر دوستان سؤالی یا فرمایشی یا نظری دارند بفرمایند. نکته اول؛ قانون اساسی ما ومجلس را چه کسی تعریف کرده؟ این باید از جمله مطالبات شما و می‌تواند باشد. نگاه کنید نماینده‌های مجلس را چند درصدشان در این راستا دارند عمل می‌کنند و چند درصد نمی‌کنند؟ و آن وقت راه حل بگویید. فصل 6 قانون اساسی، اساساً برای مجلس است. یعنی کل قوه قانونگذار که رکن اصلی آن مجلس است که شامل شورای نگهبان هم هست. اولاً اهمیت آن این است که، اصل 66 قانون اساسی می‌گوید که کشور در هیچ زمانی بی‌استثناء نباید بدون مجلس باشد حتی در جنگ. حتی زلزله بشود، سیل بشود، قحطی بیاید، به هیچ وجه مجلس نباید تعطیل شود مجلس نماد حضور مردم، مشارکت مردم در حکومت و قانونگذاری در چارچوب اسلام و مسائل ملی است این یک اصل مهم. این اهمیت مجلس در جمهوری اسلامی است در بدترین شرایط جنگ در دهه 60 که در شهرهای ما، همین تهران موشک می‌ریختند انتخابات بود مدام می‌گفتند در همه جای دنیا در جنگ دیگر انتخابات تعطیل است وسط جنگ انتخابات نمی‌کنند واقعاً همین‌طور است. من بررسی نکردم که آیا جز ما کشور دیگری بوده که در وسط جنگ، زیر موشک و بمباران انتخابات برگزار کند؟ و حتی یک روز یک انتخابات آن عقب نیفتد؟ چه رسد به این که تعطیل بشود. یعنی مشارکت مردم در حاکمیت به هیچ وجه نباید حذف بشود. نکته دوم این که از زمان مشروطه بحث بود که مجلس شورای ملی بگوییم یا اسلامی؟ جریان‌های لائیک می‌گفتند ملی باشد و جریان‌های اسلامی می‌گفتند مجلس شورا که معلوم است ملی است نماینده‌های ملت هستند هدف آن هم تأمین حقوق و منافع ملت است اما باید کلمه اسلامی را بیاوریم که فرقی باشد بین مجلس این کشور، این نهضت، این مشروطه اسلامی با مجلس و پارلمان نظام‌های لائیک در دنیا، مرز آن باید مشخص باشد و لذا آن‌جا شیخ فضل‌الله نوری از جمله کسانی است که جان خود را بر سر این قضیه گذاشت و بعد از شهادت او پسوند اسلامی را برداشتند تا انقلاب اسلامی. امام که انقلاب کرد و انقلاب پیروز شد گفت مثل همان اول باید مجلس شورای اسلامی بگذارید یعنی روشن باشد این نهاد قانون‌گذار دموکراتیک به مفهوم مردمی هست انتخابات نقش همه باید نماینده‌های مردم باشند اما چارچوب کار، لیبرالیزم و سوسیالیزم و فاشیزم نیست چارچوب کار اسلام است. بعد بعضی‌ها همان موقع هم اشکال میکردند که اگر شد مجلس شورای اسلامی غیر مسلمان‌ها چه کار کنند؟ همه که مسلمان نیستند بالاخره مسیحی داریم، یهودی داریم، زرتشتی داریم ولو جمعیت‌شان خیلی کم است ولی بالاخره هستند. مجلس شورای اسلامی که می‌گویید یعنی این‌ها نماینده نداشته باشند اتفاقاً در قانون اساسی ما آمد زمان مشروطه هم بحث شد که چرا، هم زرتشتیان و هم کلیمیان و یهودیان نماینده دارند. مسیحیان بیش از یک نفر نماینده دارند چون چند فرقه مسیحی در ایران هستند یعنی مسیحیان آشوری داریم، مسلیحیان کلدانی داریم، مسیحی ارمنی جنوب، مسیحی ارمنی شمال. این‌ها جدا جدا نماینده دارند یعنی دوتا دوتا جدا نماینده دارند. بنابراین اقلیت غیر مسلمان، اقلیت‌های دینی با این که تعدادشان و درصدشان فوق‌العاده پایین است اما کاملاً می‌توانند در مجلس شورای اسلامی حضور پیدا کنند طبیعتاً چون اکثریت قاطع جمیعت مسلمان هستند اصلاً آن مجلس به مصوبه خلاف اسلام رأی نمی‌دهد رأی هم بدهد قانونیت و مشروعیت ندارد. پس چرا این نماینده‌های غیر مسلمان بیایند؟ آن‌ها آن‌جا بیایند که از حقوق و منافع پیروان این مذاهب و ادیان دفاع کنند اگر حقوق و منافع آن‌ها توسط نمایندگان مسلمان دیده نشد حداقل نمایندگان خودشان بگویند شما این قانون را گذاشتید منافع و حقوق همان چند صد هزار غیر مسلمان که هستند چه می‌شود؟ بنابراین کاملاً به رسمیت شناخته شد. منافاتی ندارد که مجلس شورای اسلامی باشد در عین حال همه ادیان اقلیت‌های دینی نماینده داشته باشند و از حقوق‌شان دفاع کنند چون اسلام طرفدار حقوق و اقلیت‌های دینی است. پیامبر اکرم(ص) در 1400 سال پیش دارد می‌گوید این‌ها اهل کتاب هستند، اگر مسلمان هم حساب نمی‌شوند اما اهل ذمّه هستند، حقوق و حرمت‌شان، آزادی دین، آزادی عبادت، صددرصد تضمین می‌شود. این‌ها برادران و خواهران ما هستند، حقوق شهروندی‌شان کاملاً مساوی است، امنیت آن‌ها امنیت ماست، منافع آن‌ها منافع ماست.

یک کسی آمد به حضرت امیر(ع) گفت با یک غیر مسلمان یک معامله شیرینی کردم کلاهش را برداشتم! الحمدلله یک بر صفر به نفع اسلام. ایشان فرمودند شما بیجا کردی چنین کاری کردی، غیر مسلمانی که دارد در جامعه اسلامی زندگی می‌کند اهل ذمّه و اهل حمایت این حکومت است حقوق او با مسلمان هیچ فرقی نمی‌کند حق ندارید کلاه او را بردارید. الآن پیش او برمی‌گردی از او عذرخواهی می‌کنی و او را راضی می‌کنی. یا به او پس می‌دهی یا پول بیشتری به او می‌دهی و دیگر این حرف تکرار نشود. بعد این جمله را گفتند: «لَه ما لَنا و علیه ما علینا» یعنی سود غیر مسلمانان سود ماست، منافع آن‌ها منافع ماست و صدمه آنها صدمه ماست ما و آن‌ها نداریم. آن بحث عقاید جداست، آن روش خودش است، با گفتگو، دوستانه، با احترام به حقوق‌شان. به زور هم ما کسی را مسلمان نمی‌کنیم.

چون من کسانی راهنوز می‌بینیم که می‌گویند مجلسو قوانین را بیاییم یک کمی سکولاریزه کنیم که حقوق غیر مسلمانان هم رعایت بشود. حقوق مسلمان و غیر مسلمان نداریم همه مساوی‌اند. شما ببینید اسلام می‌گوید حتی اگر غیر مسلمان گوشت خوک، شراب را جایز می‌داند حکومت نمی‌تواند مانع آن بشود منتهی علنی این کار را نکند چون جامعه مسلمان است توی خودشان شراب می‌خورند و گوشت خوک می‌خورند و آن را جایز می‌دانند با این که ما غیر جایز می‌دانیم و معتقدیم که همه ادیان این‌ها را حرام کردند. می‌دانید در کتاب مقدس این‌ها حرام است. حجاب واجب است در کتاب مقدس است، در عهدین است، تورات و انجیل است. نجاست سگ به این معنا که خوک و سگ در زندگی قاطی نشوید آب دهانشان آب بکشید فاصله‌تان را حفظ کنید، این‌ها در کتاب مقدس است. حکم سنگسار در قرآن نیست در کتاب مقدس است. مسئله حجاب در کتاب مقدس است. حکم جهاد خیلی شدیداللحن – که حالا نمی‌شود گفت – من معتقدم بعضی از آن‌ها جعلی است اضافه کردند نمی‌تواند کلام خدا باشد! که بگوید آن‌ها را بکشید حتی گاوها و حیوانات و چهارپایان‌شان را بکشید و بسوزانید و خراب کنید، به کوچک و بزرگ‌شان رحم نکنید. این‌ها خلاف سنت انبیاء و کتاب مقدس است. این چیزها در قرآن و در سنت ما نیست. ما در قرآن جنگ دینی نداریم که بروید با مسیحی یا زرتشتی یا یهودی بخاطر دین‌شان بجنگید! اگر آن موقع با یهود جنگ شده بخاطر یهودی بودن‌شان نبود، قراردادی بستند، خیانت کردند، در جنگ همراه مشرکین از پشت خنجر زدند و الا حقوق یهودی‌ها کاملاً محترم است. حتی پیامبر(ص) همان اول که وارد مدینه شدند با یهودی و مسیحی حتی با مشرکینی که اهل جنگ نبود با این‌ها پیمان قانون اساسی و قانون مدنی نوشت. این خیلی مهم است.

و اما مسئله مهم؛ چه کسی باید به مجلس برود؟ شرایط نماینده مجلس چیست؟ کسانی که وقتی به نمایندگی سوگند می‌خورند معنی این کلمات و معنی این قسم را بفهمند و پای آن بایستند. اصل 67 قانون اساسی می‌گوید نماینده‌هایی که رأی ملت را آوردند و رد صلاحیت اولیه نشدند یعنی اِعراض نشده که خلاف قانون اساسی است حالا باید بیایند به قرآن مجید قسم بخورند. غیر مسلمین هم به کتاب مقدس خودشان قسم بخورند. به خداوند در محضر قرآن قسم بخورند. یکی از قیودی که در این مسئله می‌آید شرف انسانی است. نگذارید آدم‌های بی‌شرف به مجلس برود آدم بی‌شرف وقتی به مجلس می‌رود همه را می‌فروشد همه چیز را می‌فروشد پس یکی از نمره‌هایی که به نامزدها و لیست‌ها می‌دهیم این است که این‌ها باشرف هستند یا بی‌شرف هستند؟ چطور می‌شود فهمید؟ از سوابق و موضع‌گیری‌هایشان. سبک زندگی‌شان. قبلاً اگر در مجلس بودند چه مواضعی گرفتند؟ بیرون بودند چه مواضعی گرفتند؟ کسانی که پیام می‌دهند ما باید در برابر استعمار و استکبار تسلیم بشویم اینها شرف ندارند. هرکس وسوسه تسلیم، عقب‌نشینی، ما نمی‌توانیم، آن‌ها می‌توانند، بگوییم غلط کردیم و... این‌ها شرف ندارند. هرکس اهل فساد و اختلاس و رشوه باشد این شرف ندارد. اگر کسانی توی مجلس و حکومت رفتند بعد که آمدند ثروت‌شان ده برابر شده اینها آدم‌های بی‌شرفی هستند. قانون و قوه قضائیه به وظیفه‌اش به وظیفه‌اش درست عمل نکرد اگر می‌کرد بعضی‌ها جرأت نمی‌کردند رقم‌های صدها میلیارد و هزار میلیاردی ب.ز - خ.رو... کسی جرأت نکند اسم‌شان را هم ببرد. قوه قضائیه کوتاهی کرد، این راهی را که الآن شروع کرده امیدواریم درست و قوی ادامه بدهد و موقت هم نباشد و اگر درست عمل بکنی احیاناً آدم‌های بی‌شرفی هم که در حکومت نفوذ کردند حساب کارشان را می‌کنند و دست و پایشان را جمع می‌کنند. پس یکی مسئله شرف انسانی و تعهد است. چه کسانی پای عهدشان می‌ایستند که نایستادند؟ به چه کسانی رأی بدهیم و به چه کسانی رأی ندهیم؟ بعد می‌گوید قسم می‌خوریم پاسدار حریم اسلام باشیم. اگر افرادی را می‌شناسید که اصلاً دین برایشان مهم نیست مثل آب خوردن علیه ارزش‌های اسلامی هم حرف می‌زنند هم عمل می‌کنند و رأی می‌دهند این‌ها وکالت‌شان شرعاً باطل است. اقدام می‌کنند در جهت غربگرایی، شرق‌گرایی، اقدام کنند در جهت سکولاریزه کردن کشور و حکومت، عبور از خط قرمزهای الهی، این‌ها شرعاً حق ورود به مجلس ندارند قانوناً اگر بروند باطل است ولی خب مردم باید بفهمند چه کسانی هستند که نسبت به مرزهای اسلامی اساساً برایشان اهمیت ندارد بلکه بعضی‌هایشان هم خوش‌خوشانش هم می‌شود که این مرزها را رد کنند و رد شوند.

دیگر این قید که نگهبان دستاوردهای انقلاب اسلامی ملت باید باشند. ما کسانی را داشتیم و الآن هم در مجلس داریم که اساساً به چیزی به نام انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن نه وقوف دارند نه تعهد دارند یا بسیار کم است. برایشان مهم نیست دستاوردهای انقلاب اسلامی چیست؟ آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها، اسرائیلی‌ها، 70- 80 هزار نفر تا سال 57 در ایران بر مقدرات ما حاکم بودند نفت و ناموس و رسانه و دانشگاه و ارتش و ساواک، همه چیز دست این‌ها بود. این‌ها را بیرون کردید این یک دستاورد بزرگی است. باید قسم بخورید که تابع این دستاورد باشید و دوباره این کشور را نلغزانید که زیر سیطره و نفوذ استکبار بروند. آزادی یک دستاورد است مگر قبل از انقلاب کسانی جرأت می‌کردند یا خود من مگر جرأت می‌کردم بیایم این‌جا این حرف‌ها را بزنم؟ اصلاً مگر چنین فرصتی بود؟ هیچ کس فرصت نداشت حرف بزند. هیچ کس هیچ جا فرصت نداشت، شما می‌دانید که زمان شاه چقدر زندان‌ها پر بود؟ برای این که یک کتاب را خوانده بودند! شش ماه زندان، نُه ماه زندان داشت. خب این آزادی یک دستاورد است که البته در این 30- 40 سال هم فراز و نشیب داشته است اما یک دستاورد است. جمهوریت، این که تمام مقامات حکومت با رأی مردم سر کار بیایند، کل دولت با رأی ملت است. نماینده‌های مجلس با رأی مستقیم مردم هستند، رهبری با رأی مردم دو مرحله‌ای انتخاب می‌شود. مدیریت شهر و روستا، انتخابات شوراها همه جا با رأی مردم است خب این یک دستاورد است. در تاریخ ایران یک چنین چیزی هیچ وقت نبوده، این اولین بار در دو سه هزار سال تاریخ ثبت شده ایران است که این اتفاق افتاده است. خب این یک دستاورد است. باید قسم بخوری نگهبان این دستاوردها باشی.  دیگر این که باید امین عادل باشد، می‌گوید من به عنوان امین عادل دارم قسم می‌خورم یعنی امانتدار باشی و احترام به حقوق، حق‌الله و حق‌الناس بگذاری. این می‌شود امانتدار. آیا همه امین و عادل هستند؟ حق‌الله و حق‌الناس الآن همه هم واقف و هم ملتزم هستند؟ می‌گوید همواره قسم می‌خورم به استقلال و اعتلای کشور و به حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پایبند باشم. کسانی باید به مجلس بروند که قبل از این که به مردم خدمت کنند شروع نکنند به خودشان خدمت کنند! حالا باز نزدیک انتخابات شده بعضی از نماینده‌ها، بعضی‌هایشان صادق‌ترند اما بعضی‌ها... دیروز عکس یکی از این‌ها را دیدم گفته عکس بگیرید دست یک رفتگر را بالا آورده دارد می‌بوسد بعد زیرچشمی دارد نگاه می‌کند ببیند کسی دارد از او عکس برمی‌دارد یا نه؟ این‌طوری نگاه می‌کند ببیند خوب فیگور گرفته یا نه؟ نماینده‌هایی باید به مجلس بروند که اهل ساخت و پاخت، باندبازی، رشوه‌گرفتن، ارتباطات خاص، واردات، صادرات، فلان مجوز را بگیریم به فلان‌جا بفروشیم، به گروه فشار سرمایه‌دارها و دزدها تبدیل نشوند. به گروه فشار دشمن و غرب، گروه فشار آمریکا تبدیل نشوند. ما در بعضی از مجلس‌ها، مثلاً‌ در مجلس ششم نماینده‌هایی داشتیم رسماً به رهبری نامه نوشتند که خودت به زبان خوش جام زهر را سر بکش! اصلاً‌ تعبیر جام زهر را نوشته بودند که تسلیم شو ولش کن! خیانت زرورق‌ پیچیده! حالا شما خیانت بدون روتوش را باید در پسِ این تعریف‌ها ببینید. در قانون اساسی قسم می‌خورد که من باید به فکر استقلال کشور باشم یعنی ایران به هیچ قدرت خارجی نباید وابسته باشد نباید فشارپذیر باشد، اولتیماتوم که می‌دهند... مدرس چرا مدرس شد؟ روسیه تزاری، روس‌ها به ایران اولتیماتوم دادند که اگر این کار را نکنید ما ایران را اشغال می‌کنیم و حمله می‌کنیم. تمام مجلس و دولت تسلیم شدند. شعارشان هم این بود که این شعارهای مفت و حرف‌های مفت و کارهای افراطی نکنیم. امتیاز بدهیم بده برود! وگرنه می‌آیند اشغال می‌کنند. ما بخاطر منافع ملی و صلح، بخاطرصلح تسلیم شویم به انگلیسی‌ها بگوییم چه می‌خواهید هرچه می‌خواهید به شما می‌دهیم خواهش می‌کنیم اشغال نکنید! اولاً که شما اشغال بودید! وقتی مغز نخبگان و حاکمان یک کشور اشغال شده آن کشور اشغال‌شده به حساب می‌آید لازم نیست توپ و تانک بیاید ضمن این که همان موقع در ایران توپ و تانک‌هایشان هم بود. در شمال روس‌ها بودند، در جنوب انگلیس‌ها. در مجلس فراکسیون نوکرهای روس، فراکسیون نوکرهای انگلیس داشتیم. خود هیئت دولت قاجار یک عده حقوق‌بگیر سفارت انگلیس بودند یک عده حقوق‌بگیر سفارت روس بودند. در مجلس هم همین‌طور. مجلس مشروطه، چقدر فراماسونری در این مجلس بوده، این کیف انگلیسی بود که تلویزیون پخش کرد، این واقعیت دارد، رسماً‌ بخشی از نماینده‌های مجلس مشروطه ما، بعد از مشروطه رسماً از انگلیسی‌ها و روس‌ها جدا جدا حقوق می‌گرفتند بعضی‌ها از هردویشان می‌گرفتند هم وزیر! هم وکیل! هم حاکم ولایات! هم شاهزاده‌ها! هم خود شاه! بروید اسناد را بخوانید خود شاه حقوق می‌گرفته، می‌گویند بعداً گفتند یک شاهی می‌آوریم که خودمان بیاورم حقوق به او ندهیم خودش برای خودمان باشد که رضاشاه را آوردند! حالا در این وضعیت یک مدرس و چند نفر دیگر، یک اقلیت در مجلس پیدا شدند گفت چیه که همه‌تان زر می‌زنید که روس‌ها تحریم کردند انگلیس‌ها تهدید کردند تحریم سنگین است، تهدیدها زیاد است، مردم گرسنه هستند، مردم مشکل دارند تسلیم شوید، مدرس گفت شما که کشور را ضعیف کردید دست‌های همه را بالا بردید ملت را تسلیم این گرگ‌ها کردید این‌ها این ملت را گرسنه نگه داشتند شما این ملت را گرسنه و مفلوک کردید، شما تسلیم بودید قرار نیست تسلیم بشوید، شما قبلاً تا جایی که می‌توانستید تسلیم کردید. مدرس می‌گوید چرا از اولتیماتوم و اتمام حجت و اخطار روس‌ها می‌ترسید؟ می‌خواهد چه کار کند؟ اخطارش این است که می‌خواهد بیاید این‌جا بگیرد همین کاری را بکند که الآن شما خودتان دارید می‌کنید. چرا از ترس مرگ خودکشی می‌کنید؟ اگر قرار است این امتیاز را به زور بگیرند یا انگلیس‌ها بگیرند چرا ما به دست خودمان بدهیم؟ یک ذره شرف داشته باشید. گفت دین که ندارید شرف داشته باشید مقاومت کنید چرا خودمان را بزنیم و ما ملت‌مان را بفروشیم و تسلیم شویم؟ خب بیایند بگیرند، بیایند تهران را اشغال کنند، همان کاری را که می‌خواهند به دست شما بکنند خودشان هزینه بدهند انجام بدهند، حالا می‌خواهند بدون هزینه به دست شما بکنند! این حرف مدرس در مجلس بود. مدرس اقلیت در آن مجلس بود که دربار و انگلیسی‌ها ساخته بودند.  خب حالا نماینده در قانون اساسی قسم می‌خورد که اولویت اول من فقط باید حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم باشد. یعنی نه خدمت به خودم، نه ضایع کردن حقوق ملت در برابر قدرت‌های خارجی، استعمار. می‌گوید قسم می‌خورم به استقلال و اعتلای کشور پایبند باشم. هرکس در دولت، مجلس، حکومت بیاید در قوه قضائیه هرجا، در دیپلماسی و سیاست خارجی، کاری کند که ایران در جهان ذلیل باشد خلاف این سوگند عمل کرده است. چون قسم به اعتلای ایران می‌خورد. اگر کاری بکنید که ایران استقلال اقتصادی، علمی، سیاسی، نظامی‌اش تضعیف شود یعنی فشارپذیر باشد به این قسم خیانت کرده است. اما باید کسانی به مجلس بروند که محکم، شجاع و قوی باشند. ملت را به چیزی نفروشند. بعد می‌گوید من قسم می‌خورم از قانون اساسی دفاع کنم. خب ما کسانی در مجلس داشتیم و شاید داریم اصلاً چیزی که نمی‌داند قانون اساسی است اصلاً قانون اساسی را یک بار درست نخوانده، نمی‌دانند محکمات قانون اساسی چه چیزهایی است. گاهی خواستند به عنوان نماینده قوانینی ببرند در مجلس تصویب کنند که خلاف صریح قانون اساسی است! بعد می‌گوید من قسم می‌خورم در گفته‌ها، نوشته‌ها، اظهار نظرهایم استقلال ایران، آزادی مردم و مصالح این جامعه را مد نظر قرار بدهم نه منافع و آینده خودم را،‌ منافع شخصی و باندی و حزبی خودم را.

اصل 69 یک اصل استثنایی است در کمترین کشور دنیا این‌طور است. می‌گوید باید کل مذاکرات مجلس علنی باشد، مستقیم از رادیو پخش شود در رسانه‌ها بطور کامل منتشر بشود در روزنامه رسمی بیاید جلوی چشم مردم و در معرض گوش مردم باید حرف بزنید و بحث کنید مردم باید بفهمند که نماینده‌هایشان چه کسانی هستند و آن‌جا چه کار می‌کنند؟ چه موضعی می‌گیرند؟ به این قسم‌شان وفادار هستند یا نه؟

ببینید دانشگاه فاسد کشور را فاسد می‌کند و دانشگاه سالم کشور را نجات می‌دهد. قوه قضائیه فاسد کشور را نابود می‌کند قوه قضائیه سالم کشور را نجات می‌دهد. مجلس فاسد یک کشور را به لجن می‌کشاند، مجلس سالم آن را نجات می‌دهد. این مدرس طوری بود که سفیر انگلیس به لندن نوشته می‌گوید یک آخوندی در مجلس هست روزهایی که این در مجلس هست با روزهایی که نیست فضای مجلس دو جور است مصوبات آن هم دو جور است! یعنی یک نفر این‌طور محکم است. بعد هم که آدم‌های رضاخان آمده بودند دور مجلس شعار می‌دادند که مرگ بر مدرس، درود بر رضاخان، بقیه همه می‌ترسیدند، مدرس رفت جلوی پنجره مجلس گفت درود بر خودم مرگ بر شما. یک نفری! گفت درود بر من، مرگ بر تو. درود بر مدرس، مرگ بر رضاخان. دوره بعد هم که هیچ رأیی را برای او نخواندند، تقلب کردند حتی یک رأی را هم برایش نخواندند گفت حالا فرض کنید آن هزاران نفری که قبلاً به من رأی دادند همه‌شان تا این انتخابات مردند آن رأی که خودم به خودم دادم آن کو؟ اقلاً باید می‌گفتید مدرس یک رأی آورد چرا گفتید هیچی نیاورده صفر! خب این یک آخوند واقعی است. ریاکار و اهل دنیا نیست محکم می‌ایستد. این مجلس این‌طوری است. باید علنی باشد، غیر علنی باید سه چهارم مجلس تصویب کنند، شورای نگهبان هم تأیید کند که این مسئله، یک مسئله خاصی است که اگر علنی بشود غیر از مردم دشمن هم متوجه می‌شود و بخاطر مصالح مردم، تازه آن هم با شرایطی است.

اصل 72 قانون اساسی می‌گوید نماینده‌ای به مجلس نفرستید که بخواهد قانونی خلاف اصول مذهب و اسلام در جامعه بنویسد. تلاش برای این کار بکند. یعنی قانون آن طوری باشد که خروجی آن گسترش فساد است گسترش وابستگی است، سلب آزادی قانونی است یا گسترش آزادی‌های غیر قانونی. جامعه را به سمت فساد و ظلم ببرد، به این سمتی که یک گناهی را در جامعه عادی و رایج کند. مجلس نمی‌تواند حتی اگر همه‌شان هم رأی بدهند نمی‌تواند قوانینی وضع کند که با اصول و احکام و یا قانون اساسی مغایرت داشته باشد و می‌گوید تشخیص آن هم با شورای نگهبان است خودشان نمی‌توانند بگویند ما تشخیص دادیم این‌طوری نیست شورای نگهبان (فقیه و حقوق‌دان) باید تشخیص بدهد.

اصل 73 می‌گوید اگر در قوانین عادی اختلاف کردید خود مجلس تفسیر کند البته جالب است باز نقش قوه قضائیه می‌گوید معنی آن نیست که دادرس و قوه قضائیه در تشخیص یک حقی نتواند تفسیر قضایی بکند این هم خیلی مهم است یعنی خود قانون‌گذار از قانونی که گذاشته تفسیر کند که منظور ما این بود نه این، کس دیگری نباید بگوید ولی دستگاه قضایی می‌تواند به لحاظ حقوقی وارد بشود و بگوید به چه دلیل این حرف را می‌زنی؟ اهمیت آن را دقت کنید. اصول قانون اساسی را راجع به مجلس بدانیم چه چیزهایی است بر این اساس باید بفهمیم به چه کسی رأی بدهیم و به چه کسی رأی ندهیم.

اصل 75 می‌گوید هر قانونی مجلس بگذارد که روی بیت‌المال و اموال عمومی و ثروت ملی اثر دارد باید شفاف به شکل این که این قانون شما با مسائل مالی و اقتصاد کشور چه کار می‌کند؟ باید این را روشن کنند. ممکن است بگویند ما یک قانونی گذراندیم که خلاف شرع نیست خلاف قانون اساسی هم نیست اما اگر این را اجرا کنیم بخش مهمی از اموال عمومی بیت‌المال یا اقتصاد کشور دود می‌شود و هوا می‌رود مثل بعضی از تصمیمات غلطی که مردم زیر خط فقر افتادند یک مرتبه می‌بینید با یک تصمیم غلط سر قیمت ارز میلیاردها رفت. هیچ کس هم مسئولیت آن را نمی‌پذیرد همه می‌گویند کی بود کی بود من نبودم! اصل 75 می‌گوید هر طرح یا پیشنهاد یا اصلاحی در لوایح بیاورید که باعث بشود درآمد عمومی به تقلیل افزایش هزینه یا تقلیل درآمد باشد یعنی ثروت عمومی کم بشود فقط در صورتی می‌تواند به مجلس بیاید که روشن باشد این کاهش درآمد یا محل تأمین هزینه جدید از کجاست؟ حساب و کتاب‌ها باید روشن باشد که این چه تصمیمی بود که در مجلس گرفته شده؟

اصل 76، مجلس در تمام امور کشور می‌تواند تحقیق و تحفص کند یعنی هیچ نقطه کور، هیچ نقطه کوری در این حکومت و در این کشور نباید باشد که نمایندگان مردم نتوانند سؤال کنند همه جا باید نورافکن بیندازید شفاف اتاق شیشه‌ای. حضرت امیر(ع) چندین جا در نهج‌البلاغه می‌فرمایند حکومت اسلامی باید جلوی چشم همه مدیریت کند. همه باید بفهمند چقدر مالیات می‌گیری؟ از کجا؟ و چقدر مصرف می‌کنی؟ چرا؟ همه باید بدانند واردات صادرات شما، در گمرک‌های شما چقدر است؟ قاچاق هست یا نیست؟ در نظام حقوقی چه کسی دارد حقوق نجومی می‌گیرد چه کسی نمی‌گیرد؟ نظام بانکی باید شفاف باشد هی نگویید ب.ز – خ.ر صد میلیارد، هزار میلیارد، ده سال بگذرد، پانزده سال بگذرد شفاف نباشد این‌ها خلاف است. قراردادهایی که در مجلس شفاف می‌شود باید شفاف باشد گاهی بعضی از چیزها در مجلس پنهان می‌شود! گاهی قراردادهایی دولت در این سال‌ها با کشورهای خارجی یا داخل بسته می‌گویند این‌ها محرمانه است. خلاف است. مگر قرارداد اقتصادی باید محرمانه باشد؟ محرمانه از دشمن می‌گویند نه محرمانه از مردم! یعنی با اروپا و آمریکا قرارداد می‌بندند بعد به مردم می‌گویند محرمانه است به مردم نمی‌گویند. این که یک چیزهایی را شنیدید محرمانه است یعنی نامحرم نبیند یعنی کشورهای طمعکار و آن‌هایی که سابقه استعماری دارند نباید بفهمند نه این که با آن‌ها قرارداد می‌بندید مردم نفهمند. این‌ها تخلف است. حتی یک کسانی گفتند نهادهایی که منسوب به رهبری هستند در نظارت مجلس و غیر مجلس استثناء هستند رهبری گفتند نخیر هیچ کس مستثنی نیست. همه نظارت و بازرسی دارند ما هم داریم در عین حال مجلس هم هرجا می‌خواهد می‌تواند وارد بشود فقط یک مسئله استثناء شد که آن را امیرالمؤمنین(ع) آن را استثناء کردند تمام دنیا هم آن را استثناء کردند و آن هم مسائل امنیتی و اطلاعاتی است می‌گویند آن نباید علنی باشد اما آن هم باید نظارت و شفافیت برای اهلش باشد و پاسخگویی باید باشد. بنابراین ما هیچ نهادی نباید در این حکومت داشته باشیم که به لحاظ اقتصادی، سیاسی، اطلاعاتی، ‌امنیتی که این پستوی تاریکی داشته باشد که هرکسی هر کاری دلش می‌خواهد آنجا بکند و به کسی هم جواب ندهد.

اصل 77، می‌گوید همه عهدنامه‌ها، مقابله‌ها، قراردادها، موافقت‌نامه‌های بین‌المللی، همه را هم گفته است چون بعضی‌ها گفتند این برجام عهدنامه است؟ مقابله است؟ قرارداد است؟ موافقت‌نامه است؟ قانون اساسی می‌گوید هر کدامش می‌خواهد باشد همه‌اش. هر نوع تعهد با کشورهای خارجی و بیگانه باید به تصویب مجلس برسد و به تأیید شورای نگهبان برسد خب نرسیده بعضی چیزها را نمی‌کنند. خب همین برجام به مجلس رفت زود سروتهش جمع شد. بعد همان چیزهایی که او گفته شد. همان حرف‌هایی که 3- 4 سال پیش می‌گفتیم که این برجام این چیزهایی که می‌گویند نیست اصلاً در برجام چنین چیزهایی نیست طرف مقابل ما این‌ها را نپذیرفته، هیچ ضمانتی دارد، یک جوی ایجاد شد که هرکس سؤال می‌کرد می‌گفتند این‌ها طرفدار تحریم هستند، این‌ها کاسب تحریم هستند، این‌ها ضد تحریم هستند، الآن که دوربرگردان شد، الآن هم دیپلمات ما و هم حقوقدان ما می‌گوید به غرب نمی‌شود اعتماد کرد آمریکا اروپای خائن است، اروپایش هم دروغ می‌گوید همه‌شان کلاش هستند می‌گفت دیگر نمی‌گذاریم آمریکا کلاه سرمان بگذارد، چرا باز هم می‌گذارید! شماها این کاره‌اید! گفت شماها دیپلماسی نمی‌فهمید دیپلماسی یک علم است. این شاطر نانوایی سر محل ما می‌فهمید داشت نان در تنور می‌گذاشت همین خبرهای برجام بود گفت هیچی از توی آن بیرون نمی‌آید همه چیزهایی که آن زمان گفته می‌شد و شما همه را حمله می‌کردید جواب می‌دادید همه‌اش که شد. دقیقاً همه آن‌ها اتفاق افتاد. ما از اول انقلاب تا حالا این‌قدر تحریم نشده بودیم که بعد از برجام شدیم. این‌قدر تهدید نشدیم این‌قدر به ما توهین نشده، این‌قدر هم عقب‌نشینی نکرده بودیم. چطوری است که هرچه بیشتر عقب‌نشینی کردیم تحریم‌ها بیشتر شد؟ حالا نوبت این است که تقصیر این بیندازیم تقصیر آن بیندازیم که آی آن‌ها نگذاشتند، این‌ها نشد آن نشد. این اصل 77 قانون اساسی است که نباید بگذاریم مجلس دست کسانی بیفتد که مثل آب خوردن از کنار قراردادهای مختلف بین‌المللی بگذرند سؤال نکنند نگویند چرا اصل 77 را اجرا نمی‌کنید نماینده‌ها باید دقیق آن را بدانند چیست شورای نگهبان هم باید تأیید کند یا خودشان در مجلس فشارپذیر باشند روی آن‌ها فشار بیاورند خیلی خب فشار آوردند برویم بعد هم کسی پاسخگو نباشد.

اصل 80، می‌گوید وام و حتی کمک بدون عوض، دادن و گرفتن آن از طرف دولت به داخل و خارج باید با تأیید مجلس باشد. بده و بستان مجلس، چقدر بر این‌ها اشراف دارید، کسانی را بفرستید که سکوت و رشوه و ترس نباشد یک دهم مدرس شجاعت داشته باشند.

اصل 81 می‌گوید به خارجیان هیچ امتیازی برای تشکیل شرکت، مؤسساتی در تجارت، صنعت، کشاورزی، معادن و خدمات نباید بدهید. شما قضا و حقوق می‌خوانید بروید از نظر حقوقی این‌ها را بررسی کنید. جنبش دانشجویی 16 آذر یعنی این‌ها. آن موقع سال 1332 ، 66 سال پیش بچه‌ها شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر شاه و مرگ بر انگلیس می‌دادند حالا شما باید این را در عمل با کار حقوقی نشان بدهید. می‌گوید داخل امتیاز تشکیل شرکت‌ها، مؤسسات در امور تجاری، صنعتی، کشاورزی، معادن و خدمات به خارجیان مطلقاً ممنوع است. مطلقاً!‍ همین الآن این شرکت‌ها هست یا نیست؟ ما نمی‌دانیم.

اصل 82، استخدام مستشار خارجی از طرف دولت ممنوع است. مگر فقط در موارد ضرورت آن هم به خصوص به تصویب مجلس. که این‌ها مدام به طرف غرب غش می‌کنند.

اصل 83، اموال دولتی و بناها که از نفایس ملی است قابل انتقال به غیر نیست نه داخل، نه خارج مگر با تصمیم مجلس. ببینید نقش مجلس این است.

اصل 84، هر نماینده فقط راجع به مسائل شهر و روستای خود مسئول نیست در برابر کل ملت مسئول است. یک تصور غلطی که از نماینده الآن در کشور ما هست فکر می‌کنند هرجا نماینده‌ای بفرستیم که برای شهرستان و روستای ما پل بزنند جاده بزنند! اصلاً این کار نماینده نیست وعده‌های بیخودی است که می‌دهند این کار دولت است کار مجلس نیست ولی الآن خیلی جاها می‌روند می‌گویند به ما رأی بدهید من این‌جا کل پیاده‌روهای شما را پیاده برقی می‌گذارم! ‌از این روستای سفلی به روستای علیا پرواز هلی‌کوپتر می‌گذارم! جاده‌ات را آسفالت می‌کنم، پل می‌سازم، و... در بعضی از روستاها رفتند واحد دانشگاه آزاد و دانشگاه دولتی زدند و در جاهای دیگر، که بلند بشوند بیایند این‌جا توی این شهرستان درس بخوانند بروند. این‌ها مهم است باید نماینده‌ای باشد که در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد بلکه وظیفه دارد طبق این مباحث، در تمام مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر کند.

من بخشی از قانون اساسی را عرض کردم اصول زیادی در این فصل 6 مربوط به قانون اساسی هست. یکی هم این است که اگر در قانون اساسی اختلاف شد تفسیر آن با شورای نگهبان است. این مسئله هم هنوز انگار جزو معضلات است. دولت‌های مختلف سر کار می‌آیند و می‌گوید طبق قانون اساسی من این کار را می‌کنم. می‌گویند کجای قانون اساسی است؟ مثلاً می‌گوید این اصل. می‌گوییم معنی این اصل این نیست. اختلاف می‌شود. خب قانون می‌گوید باید از شورای نگهبان بپرسید تفسیر این اصل چیست؟ آن تفسیر می‌کند باز دوباره خلاف آن تفسیر حرفشان را می‌زنند. اصل 98.

و اصل 99، می‌گوید کلاً انتخابات کشور، انتخابات خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس و... هر نوع مراجعه به آرای عمومی و همه‌پرسی باید تحت نظارت شورای نگهبان باشد. یعنی چه تحت نظارت؟ یعنی شورای نگهبان ضوابطی که در قانون اساسی آمده باید احراز کند که در نامزدها هست یا نیست؟ انتخابات دارد طبق قانون اساسی انجام می‌شود یا نمی‌شود؟ نتایج دارد درست اعلام می‌شود یا نمی‌شود؟ اعلام نفوذ و تقلب دارد می‌شود یا نمی‌شود؟ شورای نگهبان باید پاسخگو باشد و در دنیا و آخرت باید پاسخ بدهد که آیا به وظیفه‌اش درست عمل می‌کند یا نه؟ و آیا مواردی هست که عمل نکرده یا نکند چوبش را ملت بخورند؟ مواردی هست که عمل بکند ولی بر اساس تشخیص قانونی و فقهی و حقوقی نباشد بلکه بر اساس مسائل باندی و جناحی و کینه‌ها و مسائل شخصی باشد. این بخشی از قانون اساسی.

من عرضم را با چند عبارت از شهید مدرس ختم کنم. من خواهش می‌کنم چون روز شهادت ایشان است صریح چندتا نکته را عرض کنم.

اولاً راجع به مدرس میرزای شیرازی که فتوای تنباکو را داد حکم بزرگی که کمر انگلیس و دربار قاجار را شکست و جلوی یک نفوذ خطرناک سیاسی اقتصادی را در آن زمان گرفت ایشان استاد مدرس است. یکی از اساتید شهید مدرس میرزای شیرازی است مرجع بزرگ علی‌الاطلاق شیعه در آن موقع. ببینید او راجع به مدرس چه می‌گوید؟ چون بعضی‌ها گفتند مدرس یک آخوند سیاسی است! اولاً که ایشان کسی است که جزو آن 5تا مجتهدی است که به برکت فداکاری‌های شیخ‌فضل‌الله نوری اصلی آمد که باید 5 فقیه باشند تا نگذارند در مجلس هیچ قانونی خلاف اسلام امضاء بشود که خلاف ملت و خلاف خواست خداست خلاف مردم مسلمان که معیار آن‌ها اسلام است. یکی از آن‌ها مدرس است. میرزای شیرازی راجع به مدرس ببینید چه می‌گوید؟ می‌گوید این اولاد رسول‌الله پاکدامنی اجدادش را دارد و در هوش و فراست گاهی من را به تعجب می‌افکند. آن تقوا و آن هوش او. کلاه سرش نمی‌رود از این آخوندهای ساده‌لوح که او را بازی بدهند نیست. می‌گوید ایشان در مدتی بسیار کوتاه از تمام همدست‌هایش درگذشته و از منطق تا فقه و اصول و همه جهات سرآمد همه یارانش هست و قوه قضاوت او در حد کمال و نهایت درستکاری و تقواست. این شهادت میرزای شیرازی صاحب فتوای تنباکو در مورد شهید مدرس است. علم و هوش و تقوای او.

حالا بیاییم این طرف قضیه، یک کسی مثل دکتر مصدق که بیشتر ملی بود تا مذهبی. راجع به مدرس می‌گوید، این بعد از شهادت مدرس است. دکتر مصدق در مورد مدرس می‌گوید، مردم چرا به حضرت سیدالشهداء(ع) معتقدند؟ برای این که او در راه آزادی صدماتی کشید و جان خود را فدای امت کرد. بأبی أنت و امّی یا اباعبدالله. پس من هم که سگ آستان حضرت هستم – خیلی جالب است من چنین ادبیاتی از مصدق ندیده بودم – من هم که سگ آستان حضرت اباعبدالله(ع) هستم باید به مولا و آقای خود تأسی کنم و برای خیر این مردم و آزادی این جامعه هرگونه فحش و ناسزا بشنوم. مگر نبود که مدرس در همین مجلس سیلی خورد؟ مگر نه این است که مقام مدرس در این جامعه بواسطه سختی‌هایی است که دید؟ مگر نه این است که به دست رضاخان شربت شهادت چشید؟ من هم دست‌کم از او ندارم خود را برای هر کاری آماده کرده و بطوری که عرض کردم آرزومندم همچون ایشان به درجه شهادت نائل شوم. این هم یک ادبیات استثنایی از مصدق. الهام شخصیت مدرس.

امام(ره) که راجع به مدرس کم نگفته، اصلاً شخصیت امام تحت تأثیر مدرس بود. به نظر من مدرس در این انقلاب ما نقش دارد از طریق شخصیت امام تأثیر خود را روی امام و از طریق الگوسازی، برای اولین بار یک مجتهد مُلای باتقوای زاهد هم آمد به عنوان شورای نگهبان اِعمال کرد و هم چندین دوره نماینده مردم تهران شد و یک به صد جلوی همه ایستاد. یک وقت هم گفت در این مجلس ما فقط یک مسلمان داریم آن هم نماینده زرتشتی‌هاست! آدم خوبی بود و دروغ نمی‌گفت و خیانت نمی‌کرد. همه شما کلاهبردارید یا نوکر انگلیسی‌ها و روس‌ها هستید یا نوکر رضاخان و دربار هستید درباری هستید یک مسلمان در این مجلس داریم که آن هم نماینده زرتشتیان است که تا حالا من یک دروغ از او نشنیدم. یک وقت می‌خواستند از انگلیس سگ‌های دزدگیر بگیرند باز مدرس مخالفت کرد. رئیس مجلس گفت جنابعالی با همه چیز مخالف هستید، از اول می‌آیی هنوز نمی‌دانی چیست به عنوان مخالف وقت می‌گیری، مریضی؟ دیگر با سگ دزدگیر چرا مخالفی؟ گفت من فکر شماها را می‌کنم برای این که تا آن سگ‌ها را بیاورید اول شماها را می‌گیرند. این مدرس است. امام(ره) می‌گفت شما خیال می‌کنید روحانیت اسلام را می‌شود مثل روحانیت مسیح کرد؟ هیچ امکان ندارد. روحانیت شیعه مستقل است. اتکاء به هیچ کس ندارد بیایید بگویید به چه کسی اتکاء دارد. روحانیت مستقل شیعه به هیچ جا اتکاء ندارد. این طلبه محترمی که با 30- 40 تومن در ماه ساخته و زحمت می‌کشد،  الآن هم می‌دانید غالباً شهریه طلبه‌های ما بین 400 تا 70- 80 هزار تومان است که از 30- 40 تومان آن موقع با این گرانی‌ها کمتر است. امام می‌گوید هیچ جا این طلاب محترمی که با 30- 40 تومان در ماه ساختند و زحمت می‌کشند با این‌ها ما نمی‌ترسیم که طرفدار یک مملکت و دولت دیگری بشود این‌ها در افکار خودشان مستقل هستند از بین این‌ها آدم بیرون می‌آید از بین این‌ها مدرس بیرون می‌آید، از این‌ها سیدحسن مدرس بیرون می‌آید. کسانی که آن موقع با مدرس رودرو بودند می‌گوید که خوب به یاد می‌آورم که در مجلس سوم که مرحوم سیدحسن مدرس وکیل بود دولت روسیه به دولت ایران اولتیماتوم داد که اگر طرح ما را عمل نکنید از راه قزوین حمله می‌کنیم تهران را می‌گیریم دولت ترسید تسلیم شد به مجلس فشار آورد که طرح را تصویب کند مجلس هم داشت تسلیم شد ناگهان به قول آن مورخ آمریکایی که برای سفارت آمریکا گزارش تهیه می‌کرد گفت یک روحانی دست به عصا آمد پشت تریبون ایستاد و اظهار کرد حالا که بناست از بین برویم چرا سند نابودی خود را خودمان امضاء کنیم؟ مجلس به واسطه مخالفت او جرأت پیدا کرد و طرح را رد کرد و تسلیم نشد و اگر آن روز مدرس در مجلس نبود این طرح تصویب می‌شد. تأثیر یک نماینده درست و حسابی را ببینید. امام(ره) می‌گوید یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان اولتیماتوم دولت مقتدر روسیه را رد کرد امروز هم یعنی زمان شاه اگر یک روحانی سالم مثل مدرس در مجلس بود نمی‌گذاشت این جنایات و مفاسد بشود این است که می‌خواهند نفوذ روحانیت را قطع کنند تا به آمال‌شان برسند.

یکی از نزدیکان مدرس می‌گوید این سید جلیل‌القدر – خواهش می‌کنم دقت کنید که چرا شجاع بوده چون زاهد بود چون اهل دنیا نبود از هیچ کس نمی‌ترسید ما می‌ترسیم برای این که می‌خواهیم چیزهایی که داریم از دست ندهیم و چیزهایی را هم که نداریم می‌خواهیم به دست بیاوریم لذا محافظه‌کار می‌شویم و باج می‌دهیم به دشمن خارجی، به داخل، به فاسد، همه کار می‌کنیم تسلیم می‌شویم و همه را هم توجیه می‌کنیم می‌گوییم ضرورت دارد مصلحت است – او می‌گوید این سیدجلیل القدر تابستان گرمی وقتی قرار شد از اصفهان به مجلس بیاید، تابستان گرمی از اصفهان سوار گاری دوچرخه‌ای با یک یابوی ضعیف که او را می‌کشید وارد پایتخت شد. در تهران به خانه حاجی امام جمعه خویی وارد شد، امام جمعه با کمال مهر و ادب سید را پذیرایی کرد بین آن دو الفتی پدید آمد، بعد از چند روز قرار شد یک اتاقی برای خودش پیدا کند اجاره کند. می‌دانید مدرس تا وقتی بازداشت و تبعید و شهید شد مستأجر بود. می‌گوید در سه‌راه امین‌حضور دوتا اتاق خرابه پیدا کرد یکی ماهی 30 ریال و یکی 35 ریال، گفت آن یکی که ارزان‌تر و خراب‌تر است را می‌خواهم. عضو شورای نگهبان آن موقع و بعد هم نماینده مجلس بود. به او گفتند برای 5 قِران صرفه‌جویی خانه خوب را رها می‌کنی؟ - خواهش می‌کنم دقت کنید این‌طور آدم‌ها را که در این خط هستند پیدا کنید و به مجلس بفرستید - گفت من کاری ندارم که فرق آن 5 قِران یا 2 قِران است هرچی که استقلال اراده و خلوص عقیده را از بین ببرد با آن مبارزه می‌کنم. نان و ماست می‌خورم، لباس کرباس می‌پوشم با یک گاری آمده‌ام بعد هم اگر خواستم بروم با همین گاری برمی‌گردم. لذا نه من از شاه می‌ترسم و نه از اربابان خارجی او. به شاه نامه نوشت که خدا دو چیز به من نداده، طمع و ترس. اگر طمع و ترس به مجلس رفت پدر این ملت درمی‌آید. ‌آدم‌های ترسو یا آدم‌های طمعکار. می‌گوید من نمی‌خواهم به کسی یا کسانی ذره‌ای احتیاج مادی پیدا کنم. من باید پایه زندگی خود را همین روز اول که آمدم وارد حکومت شدم طوری بگذارم که محتاج خلق نشوم و رهین منت هیچ کس نباشم و از قدرت اخلاقم کاسته نشود. می‌گوید اگر دنبال خوشگذرانی افتادم و بگویم آن گران‌تر را بردارم کم‌کم اخلاقم فاسد می‌شود تا خیانت می‌روم تا رشوه می‌روم و با استکبار سازش می‌کنم. بعد با لهجه اصفهانی افزود آقایان من از آن کسانی نیستم که زیرِ تشکی می‌ستانند، می‌خواهم همین زبان تند و تیزم تا آخر آزاد باشد. شما می‌ترسید و من نخواهم ترسید. یکی از بچه‌های نماینده مجلس آن موقع آمد به مدرس گفت آقا، آقای من خیلی عاشق شماست می‌آید نُطق‌های شما را تعریف می‌کند کیف می‌کنیم آقای من خیلی دلش می‌خواهد مثل شما حرف بزند گفت آقای تو نمی‌تواند مثل من حرف بزند. راست می‌گوید می‌خواهد ولی نمی‌تواند. گفت برای چی؟ گفت برای این که آقای تو دزد است. آقای تو نان حرام خانه می‌برد، آقای تو می‌خواهد در 5تا شهر امکانات داشته باشد، آقای تو می‌خواهد ویلا داشته باشد، راست می‌گوید حرف‌های من را دوست دارد اما نمی‌تواند!

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha